۱۳۸۷ آبان ۹, پنجشنبه

کم آوردم در برابر این همه فرهنگ!

این مطلب را که خاطره کسیه که 18 سال پیش توی شرکت ولوو در سوئد استخدام شده،یه جایی خوندم:
جالب بود پس گذاشتمش اینجا:
اولین روزهایی که در سوئد بودم، یکى از همکارانم هر روز صبح با ماشینش مرا از هتل برمی‌داشت و به محل کار می‌برد. ماه سپتامبر بود و هوا کمى سرد و برفى. ما صبح‌ها زود به کارخانه می‌رسیدیم و همکارم ماشینش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک می‌کرد. در آن زمان، ٢٠٠٠ کارمند ولوو با ماشین شخصى به سر کار می‌آمدند.
روز اول، من چیزى نگفتم، همین طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم: آیا جاى پارک ثابتى داری؟ چرا ماشینت را این قدر دور از در ورودى پارک می‌کنى در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟
او در جواب گفت: براى این که ما زود می‌رسیم و وقت براى پیاده‌رفتن داریم. این جاها را باید براى کسانى بگذاریم که دیرتر می‌رسند و احتیاج به جاى پارکى نزدیک‌تر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو این طور فکر نمی‌کنی؟

۴ نظر:

ناشناس گفت...

salam

man ham daghighan hamin matlab ro inja az radio shenidam, jeddan jaleb book

ناشناس گفت...

سلام . چه جالب ! به نظر شمام اینقد آدما خوبین و به فکره همنوع ؟ باریکلا بشون

ناشناس گفت...

یا صاحب الزمان پس کی ...

ناشناس گفت...

((من اگر خدا بودم، هر سال قبله را عوض می کردم و بطور چرخشی یکی از کشورهای بدبخت آفریقا با اون همه مردم گرسنه را انتخاب می کردم تا به این طریق اندکی! پول به این کشورها تزریق بشه . ))
این جملت واقعا یکی از بهترین جملاتی میشد که من نا حالا شنیده بودم
کاش آدما معنای واقعی کار خیر رو می دونستن